بی خیال خیالت میشوم
و مے سپآرمت بہ دَست “او”!
امآ چہ ڪنم ڪہ “او”،
فقط یڪ ضَمیر “سوّم شخص غایب” نیست...
“او” ڪسے است ڪہ...
تمام هستے ایטּ اوّل شخص مُخاطب حاضرَت را...
بہ آتش ڪشیده است...!
میکشد، میکشی، میکشم
او عشق تو را
تو ناز او را
ومن...
فندکم کجاست؟!
یادته بهم گفتی تو به من نمیای؟؟؟!
باشه... “من“ به “تو” نمیام
ولی دمت گرم..... تو به خودت بیا!!!